loading...
جوک و جملات زیبا و...
sajjad بازدید : 5 شنبه 21 تیر 1393 نظرات (0)

آورده اند که شیخ عمــــــو به همراه مریدان در خلوت خانقاه بنشسته و دو سیب های عرفانی میکشیدند و حکم ها بازی مینمودند، در همان حال " ابو چس چهره " از میان جمعیت برخاست و گفت: یا شیخ، قربون اون خشتکت برم ایشالا، عجیب ترین و ترسناک ترین موجودی که در تمام عمر نکبت بار خویش دیده ای چی بوده تا حالا؟
شیخ که در حال بیرون دادن حلقه های دود از خشتک مبارک بودندی با ید راست بیضه چپ خویش بخاراند و در ایکی ثانیه به اتاق پشتی برفتی و با کلیپسی 20 سانتی بر کله و ساپورتی بر پا، یک چسب بر دماغ و همچنین لبهای پروتز نموده و آرایشی بس تخمی پیش مریدان بازگشت و فرمود: عییشششششش.... کثافتا چرا اینجوری نگاه میکنید...!!!؟؟؟
مریدان که تا بحال چنین موجود عجیب الخلقه ای در ندیده بودند جملگی از ترس تبخال بزدند و نعره زنان جهت دریدن خشتک به سمت صحرای سومالی بدویدند، لکن به دلیل تشدید امنیت در مرزها توسط مرزبانان غیور با تیر خلاص از پای در بیامدندی...
شیخ نیز توسط گشت ارشاد دستگیر شدندی تا دیگر با این وضع حجاب در میان انظار عمومی ظاهر نگردد و مریدان را تحریک ننماید...!!!
خاطرات سر الکس فرگوسن، فصل قلیون کشی با شیخ، صفحه یکی مونده به آخر، بخش مبارزه با بد حجابی...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 313
  • کل نظرات : 14
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 221
  • باردید دیروز : 42
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 263
  • بازدید ماه : 309
  • بازدید سال : 369
  • بازدید کلی : 3,317